گاهی احساس نمیکنم
بگمانم مردهام. البته هنوز هیچ کس نمیداند و شاید برای همین است که راحتم گذاشتهاند. اول خیال کردم خواب میبینم. خودم را دیدم که وسط جمعی نشستهام و حرف میزنم. ولی خیلی خوشگل شده بودم. لبهایم قلوهای شده بود و بینیام ظریف بود. موهایم بلوند بود و یک ذره هم