پرش به محتوا
خانه » یادداشت » چرا می­‌نویسم

چرا می­‌نویسم

    استغفرالله در ساخت من کم‌کاری صورت گرفته‌­است. می­‌بایست یکی از انگشتانم قلم می‌­شد یا در سرم چاپ‌گر تعبیه می­‌کردند تا پشت‌­سرهم کاغذ بیرون بدهد. آن وقت مردم دنبالم می‌­آمدند، کاغذها را روی هوا می­‌گرفتند، یا از زمین جمع می­‌کردند و با ولع می‌خواندند. این طور بدون قلم و کاغذ معلول هستم. قصه‌­ها و حرف‌­هایم در سرم تلنبار می­‌شوند و کم­‌کم تومور بدخیمی می‌­شوند و بیمارم می­‌کنند.

    اگر کسی این­ها را نخواند چه؟ من انتخاب دیگری ندارم. یک آدم پرحرف و ساکت این­ها را می‌­نویسد و نوشتن را کلید حل این ناسازگاری­ می­‌بیند. خیالبافی که همیشه هرچیزی را دوست نداشت، دوباره در رویا جوری خواستنی خلق کرد.

    این طور از بلای تنهایی جَستم.

    وقتی میوه ای خوش­مزه می­‌خورم دلم می‌­خواهد آن را با دیگران تقسیم کنم. داستان‌­هایم هم همین طور هستند. می­‌خواهم شیرین بنویسم و آن ها را به آدم­های دیگر تعارف کنم.

    قدردان شاهین کلانتری و مدرسه‌­ی نویسندگی‌اش  هستم که ایده‌­ی صفحه­‌ی شخصی را در سرم کاشت.

    7 دیدگاه دربارهٔ «چرا می­‌نویسم»

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    1 + 2 =